آوای شمال: ویژهٴ هنر و ادبیات، آبان ماه 1375
کامبیز صدیقی؛ شاعر دیروز و امروز
ویژه نامهٴ آوای شمال: کامیز صدیقی چهره ای شناخته شده در شعر امروز گیلان است. او که در سال های قبل از انقلاب فعالیت های گسترده ای داشت و از طریق مطبوعات مبادرت به چاپ مستمر اشعار خود می کرد، در سالهای اخیر، گرچه کم کار نشده، ولی کمتر به چاپ نوسروده های خود می پردازد. از او سه کتاب تاکنون منتشر شده و سه دفتر دیگر نیز در دست چاپ دارد. با هیچیک از انواع شعر بیگانه نیست، ولی به شعر نیمایی بستگی خاصی دارد. آنچه که در زیر می خوانید حاصل گفتگویی با این شاعر گرانقدر است که نکات و حرفهای تازه ای در آنها برای همهٴ علاقمندان به شعر و ادب به چشم می خورد:
از شعر تعریفی بکنید که شما را به نحوی به خود مشغول داشته است؟
جواب: شعر من محصول رنج های من است. به قول خواجه نصیرالدین طوسی این (کلام مخیل) داروی شفابخش دردهای من است.
هنر بطور اعم و شعر بطور اخص همیشه برای من دارای جاذبه های جادوئی و قدوسی بوده است. در اوج قله جذبه و خلسه و بیتابی های اندیشیدن و سرایش احساس می کنم که هستم.
هنر اگر در راستای دانائی و حقیقت و عدالت باشد همزاد تاریخ می شود و من به تاریخ عشق می ورزم همچنانکه به فلسفه، تکامل اندیشه انسان را در تاریخ فلسفه می بینم. برای تفهیم سخنان فیلسوفان به تاریخ فلسفه نیازمندیم...
از وداها به این سو تا امروز ما میراث خوار 27 قرن اندیشه بشر هستیم. شعر متعهد بازتاب خلق ارزشهای انسانی است.
میوه ممنوع را از درخت شعر متعهد می چینیم.
کشف ارزشهای نوین، در شعر متعهد بازتاب دارد.
کدام وجه شعر را ترجیح می دهید: تخیل، ایجاز و غیره...؟
جواب: شعر باید از اندیشه و احساس و تخیل شاعر باشد و کلمات که ابزار کار انتقال اندیشه و احساس و تخیل شاعر را تشکیل می دهند باید بصورت هماهنگ و موزون در کنار هم قرار گیرند تا شعر را بجای نثر نگیرند. بنابراین از ضروریات شعر وزن و اندیشه و احساس و تخیل می باشد و هیچ یک را بر دیگری رجحان نمی توان داد.
ایجاز را باید در شعر رعایت کرد. وزن در شعر می تواند عروضی یا به صورت تلفیق آهنگ کلمات باشد. شکل اخیرش را در اکثر شعرهای احمد شاملو می توانیم ببینیم. برنده جایزه نوبل 1960 سن ژون پرس شعر نابش را بصورت نثر موزون می نوشت. البته این گفته شاید این موضوع را تداعی کند که هر کس نثر موزون می گوید، حتما شعرهایش ناب و بی غش است.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است.
جریان تحول شعر امروز پس از نیما را چگونه ارزیابی می کنید؟
جواب: نیما یوشیج ابرمرد شعر معاصر ما بود و ما هر چه داریم از او داریم و بحق (پیرمرد چشم ما بود). دنباله روهایش را می توان در چهار جریان شعری دید:
جریان اغراقی و پوچ هوشنگ ایرانی با جیغ بنفش و دکتر تندرکیا با اراجیفش و دنباله روهای اینان که همه به زباله دان تاریخ افتادند.
جریانی که شاخص ترین گویندگان آن نادرپورها، کسرائی ها، امیدها، دکتر شفیعی کدکنی ها، ابتهاج ها و غیره بودند. چون شعر امروزشان ادامه شعر کلاسیک پارسی بود به همین دلیل همیشه حضوری غالب داشتند.
جریانی که به انشعاب دست زد و از بستر شعر نیمایی جدا شد. احمد شاملو را در راس این جریان می توان دید. شاملو وزن عروضی را از شعر خود بدور افکند و با این سنت شکنی جبهه گیری هایی گاه بسیار ناجوانمردانه را علیه خود بسیج کرد.
جریانهایی که خو را فرزند به حق نیما و شاملو می دانند اما در حرف و اسم سروده های خود را شعر حجم گذاشته اند ... هنوز اینان راهی به دهی نبرده اند و ... ولی بالاخره یکروز شاید در بین این جریان کسانی سر بلند کنند که شعر امروز پارسی را سربلند نمایند ، آمین .
اگر برای برای جریان ادبی خاصی بعنوان شعر انقلاب ویژگیهایی می شناسید آن ویژگیها کدامند ؟
جواب : هنوز برای قضاوت در این زمینه زود است. چون هنوز به جای منطق، احساسات حاکم است. بگذار دو سه دهه بگذرد، آنگاه دیگران بهتر قضاوت خواهند کرد. در حاشیه بگویم باید دید که ما چه تعبیری از انقلاب و شعر انقلابی داریم. من فکر می کنم این تصور که حتما در یک شعر انقلابی باید ما یک زرادخانه اسلحه را در قالب شعر بگنجانیم مردود است. من فکر می کنم که در یک شعر لیریک هم می توان حضور سنگین اثرات انقلابی را گنجاند.
شعر و شاعر کدامیک را متعهد می دانید ؟
جواب: ( از کوزه همان برون تراود که در اوست) اگر شاعر متعهد باشد شعرش سرشار از تعهد خواهد بود و لاغیر ... نمی توان متعهد نبود و شعری متعهدانه سرود. اگر کسانی ادای این کار را در می آورند دلقک هایی هستند که از شعر برای برای خود دکان دونبش بر پا کرده اند.
جایگاه شعر امروز ایران را با توجه به نمونه هایی که از طریق مجموعه های موجود یا منابعی دیگر احضاء گرید چگونه می بینید ؟
جواب: بدون اینکه اسم از کسی یا کتابی ببرم اجازه بدهید بگویم تلاش هایی خردمندانه در این زمینه وجود دارد که در آینده انشاءاله به ثمر خواهد رسید.
در 5 قرن پیش از میلاد مسیح هراکلیت گفت (خورشید هر روز، خورشید نویی است ) (دوباره در یک رودخانه نمی توان شنا کرد ، چرا که آبهای تازه بر تو می گذرند )
به عنوان آخرین سئوال از خودتان برای خوانندگان صحبت کنید.
من کامبیز صدیقی کسمایی که کتابهایم را با نام کامبیز صدیقی منتشر کرده ام. متولد سال 1320 در شهر رشت هستم. بعد از سی سال خدمت در اول آبان 1375 بازنشسته گردیدم. صاحب سه کتاب شعر هستم که اولین مجموعه شعرم در سال 1347 و دومین در سال 1351 و سومین در سال 1357 چاپ و منتشر گردیده است. سه کتاب شعر در دست چاپ دارم. اگر ناشری پیدا کردید سلام ما را به او برسانید .
14 ساله بودم که اولین شعرم در مجله فردوسی بچاپ رسید . من در همه زمینه های شعری، شعر کلاسیک بالاخص در زمینهٴ غزل و رباعی و نیز شعر امروز نیمایی و شعر گیلکی ( هساشعر) کار کرده ام. آثارم بطور پراکنده در مجلات و مجموعه های مختلف به چاپ رسیده است. هنوز خود را شاگرد تمام کسانی میدانم که استادند. معلمین مرا در اعماق اجتماع جستجو کنید. والسلام